در بخشی از کتاب حاج قاسم 1 میخوانیم:
چراغ ها خاموش شد . همه دست در گردن هم انداخته بودند و وداع می کردند . شهید مشایخی گفت در همسایگی خانه ما ، هم در سمت راست و هم در سمت چپ ، بچه یتیم بسیار هستند . من روی برگشت به جیرفت را ندارم . تصمیم گرفتم پاهای خودم را ببندم که عقب نشینی نکنم . قصد شهادت دارم . آن روز گذشت .
صبح روز بعد ، روی خاکریز، داخل سیم های خاردار یک صحنه تماشایی نظرم را جلب کرد . عینا مثل کربلا بود . آنجایی که امروز از دید زاِِئران شلمچه ناپیدا باشد . بالای سیم های خاردار دست های قطع شده و بدن های مطهر شهدا روی آب قرار داشت . جنازه حاج علی محمدی پور و علی عابدینی در کنار دژ در زیر تیربار دشمن روی زمین افتاده بود . بعد هم یکی پس از دیگری همه رفتند . وقتی از کانال ماهی گیری برگشتم ، هیچ کس نمانده بود .
کتاب حاج قاسم 1 با شابک 97860075942300 و 168 صفحه مطلب در فروشگاه نشر هادی موجود و قابل تهیه است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.